ابراهیم تاتلیسس، خواننده معروف ترکیه، ترور شد...


ابراهیم تاتلیسس، خواننده معروف ترکیه، ترور شد
ابراهیم تاتلیسس، خواننده معروف ترکیه، نیمه شب یکشنبه در نزدیکی دفتر یک کانال تلویزیونی در استانبول از سوی افراد ناشناس ترور شد.

ابراهیم تاتلیسس، خواننده معروف ترکیه، نیمه شب یکشنبه در نزدیکی دفتر یک کانال تلویزیونی در استانبول از سوی افراد ناشناس ترور شد.

 مهاجمان که دستکم دو نفر بودند ۱۱ بار به سوی اتوموبیل تاتلیسس شلیک کرده اند که دو گلوله به سر او اصابت کرده است.

گزارش ها حاکی است سوء قصد کنندگان که سوار بر خودروی سیاه رنگی بودند به سوی اتوموبیل ابراهیم تاتلیسس آتش گشودند و این خواننده محبوب ترکیه را از ناحیه سر به شدت مجروح کردند.

ابراهیم تاتلیسس و سخنگوی مطبوعاتی او نیز که در خودرو بود، به بیمارستانی در نزدیکی محل سوء قصد منتقل شدند. تا کنون سه عمل جراحی بر روی آقای تاتلیسس انجام گرفته ولی وضعیت او همچنان بحرانی گزارش شده است.

پلیس ترکیه هنوز نتوانسته هویت کسانی را که در این سوء قصد دست داشتند مشخص کند ولی گفته می شود خودروی سیاه رنگی که این حادثه از آن استفاده شد، شناسایی شده است.

ابراهیم تالیسس ۵۹ ساله که متولد شهر« شانلی اورفا» در کردستان ترکیه است دو بار دیگر در دهه ۹۰ مورد سوء قصد قرار گرفت ولی جان سالم به در برد.

اما این بار به گفته نزدیکان و پزشکان آقای تاتلیسس، احتمال فلج شدن او وجود دارد.

ابراهیم تاتلیسس که در ترکیه به «ایبو» معروف است در اوائل سال های ۱۹۷۰ فعالیت هنری خود را شروع کرد و اولین آلبوم او در سال ۱۹۷۵ به بازار آمد.

ایبو بعد از چند سال وقفه در کار آواز خوانی، درسال ۱۹۸۰ دومین آلبوم خود را منتشر کرد. ابراهیم تاتلیسس بعد از ۳۵ سال فعالیت هنری نه تنها یکی از محبوترین خوانندگان ترکیه است بلکه در بسیاری از کشورهای عربی، آسیای مرکزی، ایران و حتی یونان هم طرفداران زیادی دارد.

ایبو در کنار کار موسیقی در صنعت سینمای ترکیه هم فعال بود و علاوه بر ایفای نقش در دهها فیلم، تهیه کننده و کارگردان تعدادی از فیلمهای پرفروش ترکیه است.

ابراهیم تاتلیسس کنسرت های زیادی در بیشتر شهرهای اروپایی اجرا کرده و در سال های اخیر هم چندین بار در اربیل و سلیمانیه/ در کردستان عراق به روی صحنه رفته است.

ساعاتی پیش فرماندار استانبول جزئیات بیشتری از جریان سوء قصد به جان ابراهیم تاتلیسس را برای خبرنگران تشریح کرد.

به گفته او، مهاجمان که دستکم دو نفر بودند ۱۱ بار به سوی اتوموبیل تاتلیسس شلیک کرده اند که دو گلوله به سر او اصابت کرده است.

پزشکان بیمارستان می گویند این خواننده ترک هم اکنون در بیهوشی مصنوعی است و در بخش آی سی یو نگهداری می شود.

در گذشتگان سینمای ایران در سال 1389


http://www.chopogh.com/upload_images/images_medium/1300095608_5_0_22127.jpg
یادشان گرامی باد

سینمای ایران در سالی که گذشت در سوگ 27 هنرمند خود نشست.

سینمای ایران در سالی که گذشت تعدادی از هنرمندانش را از دست داد و در سوگ آنان نشست که از جمله آنان می‌توان به: «مهدی دانش‌رفتار»، «رضا کرم‌رضایی»، «محمود بنفشه‌خواه»، «کیومرث ملک‌مطیعی»، «حمیده خیرآبادی»، «نعمت حقیقی»، «طاهره سادات هاشمی»، «علی اصغر اوجانی»، «محمد رضا اعلامی»، «آرام شهیدی»، «قربانعلی ترابی»، «محمود بهرامی»، «محمد باقر آشتیانی»، «فرامرز فرازمند»، «بهنام صفری»، «مهین شهابی»، «ناصر اسماعیل‌زاده»، «رضا خندان»، «منوچهر حقانی‌پرست»، «معصومه اسکندری»، «محمد رازدشت»، «اسماعیل ریاحی»، «مهدی آریان‌نژاد»، «حسین باغی»، «محسن یوسف‌بیگ»، «عباس امیری» و «مهری ودادیان»، 27 هنرمندی هستند که در سال 1389 از میان ما رفتند و به دیار باقی شتافتند.

مهدی دانش ‌رفتار* مهدی دانش‌رفتار

مرحوم «مهدی دانش‌رفتار» دستیار کارگردان پس از 15 روز کما، در 7 فروردین ماه 1389 درگذشت.

زنده یاد «مهدی دانش‌رفتار» روز 22 اسفندماه پس از عمل جراحی باز روی مغزش به کما رفت و پس از 15 روز، در سن 31 سالگی دار فانی را وداع گفت.

بنابراین گزارش، زنده‌یاد «مهدی دانش‌رفتار» در مجموعه‌های تلویزیونی نظیر «خرده ستمگران» و «عبور از پاییز» به عنوان دستیار کارگردان فعالیت داشت.


رضا کرم‌رضایی* رضا کرم‌رضایی

مرحوم «رضا کرم‌‌رضایی» بازیگر تئاتر و سینما در بیمارستان مهر تهران در 14 فروردین ماه1389 و در سن 73 سالگی درگذشت.

مرحوم «رضا کرم‌رضایی» متولد 1316 سنقرآباد کرمانشاه،‌ بازیگر سینما و تلویزیون و مترجم، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر بوده است.

او فارغ التحصیل از هنرستان هنرپیشگی؛ 1338، فارغ التحصیل از انستیتو فیلم و تلویزیون و تئاتر دانشگاه مونیخ، 1346اخذ عنوان درجه یک هنری مدرک دکترا، روند تجربی از شورای ارزشیابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت علوم؛ 1361 بوده است.

* محمود بنفشه‌خواه

شادروان «محمود بنفشه‌خواه» هنرمند عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون ایران 18 فروردین 1389 در سن 67 سالگی درگذشت.
مرحوم «محمود بنفشه‌خواه» متولد 1321 تهران است و فعالیت هنری خود را از سال 1352 و با بازی در نمایشنامه «در اعماق» به کارگردانی «مهین اسکویی» آغاز کرد. وی دارای مدرک تحصیلی فوق دیپلم حسابداری بوده و گذراندن دوره‌ دوسالانه هنرکده «آناهیتا» و فعالیت در تئاتر از دیگر فعالیت‌های هنری او بود.

* کیومرث ملک‌مطیعی

مرحوم «کیومرث ملک‌مطیعی» بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در تاریخ 21 فروردین سال 1389 در سن 74 سالگی دار فانی را وداع گفت.
شادروان «کیومرث ملک‌مطیعی» ساکن کرج بود و سال‌ها در زمینه هنرهای نمایشی فعالیت کرده است.
وی سال 1315 در بندرانزلی متولد شد. بازی در تئاتر را از سال 1330 در رشت و بازی در سینما را از سال 1350 شروع کرد.

ایفای نقش «غلام‌شش‌لول‌بند» در سریال «زیر آسمان شهر» و بازی در سریال‌های «شاه دزد»، «اشک تمساح»، «شب هزار و یکم»، «مدرسه ما»، «مزرعه کوچک»، «هتل مروارید»، «گل پامچال»، «پس از باران» و «مسافر» از نقش‌آفرینی‌های معروف وی در تلویزیون محسوب می‌شود.
«حسن سنتوری»، «زیر گذر لوطی صالح»، «چرا عاقل کند کاری»، «داروی جوانی»‌ از بازی‌های تئاتری وی به شمار می‌آیند.

او نویسندگی و کارگردانی‌ نمایش‌هایی مثل: «دختر چوپان»، «خانواده نمونه» و «ویلای پرماجرا‌» را هم در کارنامه دارد.

از میان دیگر آثاری که مرحوم «کیومرث ملک‌مطیعی» در آنها ایفای نقش کرده، می‌توان به «گل بارون» (1388)، «پسر آدم، دختر حوا» (1387)، «پوست موز» (1387)، «صبح روز هفتم» (1387)، «کلانتری غیرانتفاعی» (1387)، «خروس جنگی» (تلخ و شیرین) (1386) و «قاعده بازی» (1385) اشاره کرد.

* حمیده خیرآبادی

شادروان «حمیده خیرآبادی» بازیگر سینما و تلویزیون شامگاه 31 فروردین سال 1389 درگذشت.
زنده یاد «حمیده خیرآبادی» متولد 1303 در شهرستان رشت بود. وی فعالیت هنری خود را از سال 1326 با تئاتر فرهنگ آغاز کرد.

از آثار وی می‌توان به فیلم‌های «مادر» (زنده یاد علی‌حاتمی)، «سرود تولد» (علی قوی‌تن)، «توکیو بدون توقف» (سعید عالم‌زاده)، «بازیگر» (محمدعی سجادی)، «سفر به خیر» (داریوش مودبیان)، «روزی که خواستگار آمد» (فریال بهزاد)، «پاک‌باخته» (غلامحسین لطفی)، «مرد آفتابی» (همایون اسعدیان)، «سلام به انتظار» (کریم آتشی)، «ماه مهربان» (قاسم جعفری)، «تحفه هند» (محمدرضا زهتابی)، «کلاه قرمزی و پسر خاله» (ایرج طهماسب)، «بازی با مرگ» (حمید تمجیدی)، «روز واقعه» (شهرام اسدی)، «راز چشمه سرخ» (علی سجادی حسینی) و سریال‌های پر بیننده «پدر سالار» (اکبر خواجویی) و «خانه‌سبز» (زنده یاد مسعود رسام) اشاره کرد.

* نعمت حقیقی

شادروان «نعمت حقیقی» مدیر فیلمبرداری باسابقه سینمای ایران در روز 9 اردیبهشت سال 1389 درگذشت.
مرحوم «نعمت حقیقی» از قدیمی‌ترین مدیران فیلمبرداری سینمای ایران است که همکاری‌های متعددی را در آثار شاخص سینمای ایران و کارگردانان چون «مسعود کیمیایی»، «بهروز افخمی» و «ناصر تقوایی» داشته است اما به دلیل بیماری وی چندین سال بود که از دنیای سینما کناره‌گیری کرده بود.

از آثاری که مرحوم «نعمت حقیقی» مدیریت فیلمبرداری آن را بر عهده داشت می‌توان به فیلم‌های: «مارال»، «شوکران»، «جهان پهلوان تختی»، «معجزه خنده»، «عروس»، «مهاجران»، «دزد عروسک‌ها»، «ردپایی بر شن»، «دادشاه»، «اعدامی»، «غزل»، «خانه خراب»، «همسفر»، «گوزن‌ها»، «تنگسیر»، «نفرین» و ... می‌توان اشاره کرد.

* طاهره سادات هاشمی

شادروان «طاهره سادات‌هاشمی» تهیه‌کننده رادیو ایران و خواهر «سیدجواد هاشمی» در روز 21 اردیبهشت سال 1389 بر اثر بیماری در بیمارستان درگذشت.
زنده یاد «طاهره سادات‌هاشمی پوراصل تهرانی» از اول آبان‌ماه سال 61 با عنوان نویسنده فعالیت خود را در رادیو ایران آغاز کرد.
آن مرحومه در سال 72 با عنوان شغلی پژوهشگر به استخدام رسمی سازمان در آمده است. مدرک وی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی بوده است.
«تا انتها حضور» یکی از بهترین برنامه‌های او بوده که هاشمی در این برنامه ارتباط بسیار خوبی با شهدا و خانواده‌های معظم آنها برقرار کرده بود.

* علی اصغر اوجانی

شادوران «علی‌اصغر اوجانی» تهیه‌کننده باتجربه سینما و تلویزیون، در روز 22 اردیبهشت ماه سال 1389 درسن 52 سالگی درگذشت.
از کارهای این تهیه‌کننده می‌توان به فیلم‌های سینمایی «همه دختران من» (اسماعیل سلطانیان)، «زمزمه بودا» (حسین قاسمی‌جامی)، سریال «اصحاب کهف» (فرج‌الله سلحشور) و تله تئاتر «خسیس» اشاره کرد.

* محمد رضا اعلامی

شادروان «محمدرضا اعلامی» نویسنده و کارگردان سینمای ایران، در روز 7 خرداد در سن 54 سالگی دار فانی را وداع گفت.
زنده یاد «محمدرضا اعلامی» کارگردانی فیلم‌های سینمایی چون «رازها» (1383)، «ساقی» (1380)، «آشوبگران» (1377)، «آن سوی آینه» (1376)، «افعی» (1371)، «عشق و مرگ» (1369)، «شناسایی» (1366)، «ترنج» (1365) و «نقطه ضعف» (1362) را در کارنامه هنری خود دارد.
وی مدت‌ها بود که مشغول تدارک ساخت فیلم سینمایی «ماشاءالله خان دربارگاه هارون رشید» به تهیه‌کنندگی «مرتضی شایسته» بود که قرار بود تا یک‌ماه آینده در شهرک سینمایی کلید بخورد اما درگذشت ناگهانی وی مانع ساخت دهمین فیلم بلند سینمایی‌اش شد.

* آرام شهیدی

زنده یاد «آرام شهیدی» فرزند «یدالله شهیدی» تهیه کننده سینما در روز 28 خرداد سال 1389 دارفانی را وداع گفت.

او در چند فیلم سینمایی در گروه تولید فعالیت ‌کرده است.

* قربانعلی ترابی

زنده یاد «قربانعلی ترابی» در روز 28 خرداد سال 1389 در 57 سالگی بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت.
مرحوم «مرحوم ترابی» از فعالان عرصه تهیه و تولید در سینمای ایران بود که پس از سال‌ها تحمل بیماری سرطان که باعث کناره‌گیری اجباری او از فعالیت در سینما شده بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
از جمله فیلم‌های او می‌توان به فیلم‌های «مرگ سفید»، «مهمانی خصوصی» و «دست‌نوشته‌ها» در دهه 60 اشاره کرد.

* محمود بهرامی

شادروان «محمود بهرامی» بازیگر سینما و تئاتر ایران در تاریخ 15 تیر ماه 1387 در سن 73 سالگی به دلیل عارضه ریوی درگذشت.
مرحوم «محمود بهرامی»، در سال 1316 در شهر تویسرکان متولد شد. آغاز فعالیت هنری وی از سال 1334 با قصه‌نویسی در نشریات مختلف بود. همچنین بازی در سینما را از سال 1350 شروع کرد.

«آقای هفت رنگ»، «اگه می‌تونی منو بگیر»، «راننده تاکسی»، «چند می‌گیری گریه کنی»، «قلقلک»، «اسپاگتی در هشت دقیقه»، «بله برون»، «سیزده گربه روی شیروانی»، «گاهی به آسمان نگاه کن»، «بازیگر»، «شهردار مدرسه»، «ماه پیشونی»، «من زمین را دوست دارم»، «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند»، «مخترع 2001 »، «رنو تهران ـ 29 »، «بازی تمام شد»، «دستمزد»، «سال‌های خاکستری»، «خارج از محدوده»، «مسافران مهتاب»، «مدار بسته»، «پیک جنگل» از کارهای این بازیگر در فیلم‌های پس از انقلاب به شمار می‌آیند.
از آخرین فعالیت‌های تلویزیونی می‌توان به تله‌فیلم «جفت پوچ» و سریال‌‌های «زن‌بابا»، «متهم گریخت»، «تعطیلات نوروزی» و «بزنگاه» اشاره کرد.

* محمد باقر آشتیانی

شادروان «محمدباقر آشتیانی» تهیه‌کننده سینما در تاریخ 29 تیر ماه 1389 در سن 56 سالگی درگذشت.
زنده یاد «محمدباقر آشتیانی» تهیه‌کننده سینما سر صحنه فیلمبرداری فیلم تازه‌اش با نام «راز موفقیت» به کارگردانی عباس مرادیان که برای نمایش در جشنواره فیلم کودک همدان آماده می‌شد،‌ دچار اختلالات تنقسی شد و در یکی از بیمارستان‌های همدان تحت مراقبت قرار گرفت.
آشتیانی پس از اینکه به دلیل حاد شدن مشکلات ریوی به کما رفت، به بیمارستان دی تهران منتقل و در آنجا بستری شد.
از فعالیت‌های وی در مقام تهیه‌کنندگی می‌توان به «گذرگاه»، «بحران»، «حیات»، «بازی» و «دلقک‌ها» اشاره کرد.
آشتیانی از سال 85 به عنوان مدیرتولید پروژه فاخر و سنگین «مختارنامه» (داوود میرباقری) فعالیت داشته است. «تکیه بر خورشید» (حسین سحرخیز) از آخرین فعالیت‌های تلویزیونی این تهیه‌کننده است.

* فرامرز فرازمند

زنده یاد «فرامرز فرازمند» درتاریخ 23 مرداد ماه در سن 65سالگی درگذشت.
همکاری شادروان «فرامرز فرازمند» با «داریوش مهرجویی» با تهیه فیلم سینمایی «لیلا» آغاز شد و با تهیه آثاری چون «میکس»، «درخت گلابی»، «سنتوری» و... تداوم یافت.
مرحوم «فرامرز فرازمند» به تازگی قصد داشت فیلم «محمدعلی صفورا» با نام «روی پل» را تهیه کند.

* بهنام صفری

زنده یاد «بهنام صفری» فیلمساز جوان و از فعالان فیلم کوتاه سنندج در تاریخ 31 مرداد ماه سال 1389 در گذشت.
«پای بوم مه‌اندود» یکی از چند فیلم این فیلمساز سنندجی است که در جشنواره‌های داخلی و خارجی موفق به کسب جوایزی برای این فیلمساز شده بود.
«پای بوم مه‌اندود» همچنین در دوازدهمین دوره جشن خانه سینما در بخش فیلم‌های کوتاه شرکت داشت.

* مهین شهابی

شادروان «مهین شهابی» بازیگر تلویزیون و سینما در تاریخ اول شهریور ماه 1389 در سن 74 سالگی درگذشت.
زنده یاد «مهین شهابی» متولد سال 1315 در شهر تهران است و دوره بازیگری را سال 1339 در هنرکده آناهیتا سپری کرده است.
او فعالیت خود در رادیو را از سال 1337 آغاز کرد و شروع فعالیتش در تلویزیون نیز در سال 1339است.
شروع فعالیت سینمایی او در فیلم «ماجرای جنگل» به عنوان بازیگر در سال 1339 بود و حضور در فیلم «گاو» نیز از جمله فعالیت‌های سینمایی او است.
مجموعه تلویزیونی «آینه» یکی از محبوب‌ترین سریال‌های دهه 60 سیما است که با حضور شادوران «مهین شهابی» ساخته شد.
«ترانه مادری» از آخرین کارهای مرحومه «مهین شهابی» است.
زنده یاد «مهین شهابی» قبل از بستری شدن در بیمارستان، مشغول بازی در مجموعه تلویزیونی «وضعیت سفید» به تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی و کارگردانی حمید نعمت‌الله بود اما به دلیل ضایعه مغزی از این نقش کناره‌گیری کرد.

* ناصر اسماعیل‌زاده

شادروان «ناصر اسماعیل‌زاده» دستیار کارگردان و برنامه‌ریز سینما وتلویزیون در اثر سانحه تصادف روز 7 مهر ماه درگذشت.
مرحوم «ناصر اسماعیل‌زاده» دستیار کارگردان و برنامه‌ریز فیلم‌هایی چون «استخوان»، «شوک»، «زخم شانه‌ حوا» و... بود.
پیکر او روز گذشته در نظرآباد کرج به خاک سپرده شد.

*رضا خندان

شادروان «رضا خندان» بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر در تاریخ 11 مهر ماه در سن 57سالگی از دنیا رفت.
آخرین حضور مرحوم «رضا خندان» در تلویزیون در نقش «سنان بن انس» در سریال «مختارنامه» بوده است. این بازیگر همچنین در فیلم‌هایی مثل «رأی باز»، «رؤیای جوانی»، «شور عشق» و «دو زن» ایفای نقش کرده است.
مرحوم «رضا خندان» متولد سال 1332 در شوشتر و فارغ‌التحصیل هنرهای نمایشی از دانشکده‌ هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران بود. فعالیت هنری خود را از سال 1348 آغاز کرد و سال 1366 به عنوان اولین تجربه‌ سینمایی‌اش در فیلم «گمشدگان» به کارگردانی محمدعلی سجادی به ایفای نقش پرداخت.

* منوچهر حقانی‌پرست

شادروان «منوچهر حقانی‌پرست» کارگردان و فیلمبردار سینما در تاریخ 13 مهر ماه سال 1389 در محل کارش درگذشت.
مرحوم «منوچهر حقانی‌پرست» متولد 1330 تهران، دارای مدرک کاردانی سینما از دانشکده هنرهای زیبای رم، فعالیت سینمایی را سال 1356 به عنوان فیلمبردار وزارت فرهنگ و هنر آغاز کرد.
وی از سال 59 به ایران آمد و از سال 72 بعد از درگیری با عطاء مهاجرانی دیگر در سینما فعالیت نکرد.
حقانی‌پرست در سال 78 نیز دچار سکته قلبی شده بود.
«توجیه» (60)، «جنگلبان» (66) و «مدرک جرم» (64) از فعالیت‌های این هنرمند در عرصه کارگردانی به شمار می‌روند.
وی همسر «راضیه تجار» نویسنده ایرانی بود.

* معصومه اسکندری

شادروان «معصومه اسکندری» بازیگر سینما در تاریخ 20 مهر ماه در سن 85 سالگی به علت کهولت سن درگذشت.
مرحوم « معصومه اسکندری» در سال 1304 در شهر بجنورد متولد شد. وی مادر «محمدرضا سرهنگی»، تهیه کننده فقید سینما بود و بازی در تئاتر را از سال 1320 به طور پراکنده تجربه کرد.
اسکندری حضور جلوی دوربین را از سال 1363 با فیلم کوتاه «کودک و کبوتر» به کارگردانی «محمدرضا نجفی» آغاز کرد.
«کیسه برنج» (محمدعلی طالبی» مشهورترین نقش‌آفرینی وی در سینمای ایران بوده است.
«گوشواره»، «شب‌های روشن»،‌ «دنیا»،‌ «سفر به شرق»، «من ترانه پانزده سال دارم»،‌ «شور عشق»، «آسمان پرستاره»، «واهمه‌های حضور» (موج و دریا)، «ایران سرای من است»، «ملک خاتون»، «عروس و پاتال و آرزوهای کوچک» از جمله دیگر فیلم‌های وی به شمار می‌روند.


* محمد رازدشت

زنده یاد «محمد رازدشت» عکاس،تصویربردار و مستندساز که عصر روز 22 آبان‌ماه بر اثر آمبولی ریه در سن 55 سالگی دار فانی را وداع گفت.
مرحوم «محمد رازدشت» متولد 1334 و از جمله نخستین کسانی بود که در ایران با سیستم‌های اولیه‌ ویدئویی کارش را آغاز کرد و از پیشگامان استفاده از تکنیک‌های جدید ویدئوی هنری در ایران بود.

رازدشت، عضو هیئت مدیره انجمن عکاسان مطبوعات ایران و اعضای انجمن مستند سازان ایران بود و علاقه‌ او مستندسازی و ساخت فیلم کوتاه بود و در زمینه ویدئوآرت‌ نیز فعالیت‌هایی داشت.
از کارهای مهم سینمایی او می‌توان به دستیار تدوین فیلم ABCآفریقای عباس کیارستمی و نیز تدوین فیلم «داشتن و نداشتن» نیکی کریمی اشاره کرد.

* اسماعیل ریاحی

زنده یاد «اسماعیل ریاحی» کارگردان سینمای ایران در سال 23 آبان ماه در 90 سالگی درگذشت.
زنده یاد «اسماعیل ریاحی»، همسر «شهلا ریاحی» بازیگر سینما، سال 1299 در تهران به دنیا آمد. مرحوم «اسماعیل ریاحی» دانش‌آموخته رشته ادبیات دانشگاه تهران و دانشسرای عالی است. وی نویسنده سناریو و کارگردان تئاترهای متعددی بود و ده فیلم سینمایی را نیز نوشته و کارگردانی کرده است.
وی فعالیت هنری را با بازی در تئاتر آغاز کرد. نخستین تجربه سینمایی او نگارش فیلمنامه «جاده مرگ» است که با فیلم‌های زمان خود بسیار متفاوت بود و سال 1351 از دنیای سینما خداحافظی کرد و در یک مؤسسه تبلیغاتی به عنوان مشاور به فعالیت پرداخت.
اولین فیلم تبلیغاتی در ایران نیز توسط او و برای روغن نباتی «شاه‌پسند» ساخته شد.

* مهدی آریان‌نژاد

زنده یاد «مهدی آریان‌نژاد» بازیگر سینما و تلویزیون صبح 23 آبان‌ماه به دلیل بیماری ریوی درگذشت.
این بازیگر که در دهه 60 با بازی در مجموعه «هشدارهای پلیس» به شهرت رسید بازی در فیلم‌های سینمایی «از بلور خون»، «تبعیدی‌ها»، «شانس زندگی»، «یکبار برای همیشه»، «روزنه»، «سازمان 4» و «کانی مانگا» را در کارنامه دارد.
مرحوم «مهدی آریان‌نژاد» متولد 1326 در زنجان بود و در سال‌های اخیر از بازیگری فاصله گرفته بود.

* حسین باغی

شادروان «حسین باغی» گوینده تبلیغات تلویزیونی و رادیویی پس از تحمل یک دوره بیماری در تاریخ 30 آذرماه سال 1389 درگذشت.
حسین باغی که سال‌ها گوینده تبلیغات تلویزیونی بود و مدتی به دلیل بیماری التهاب مغز در بیمارستان بستری بود، روز گذشته جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مرحوم «حسین باغی» متولد سال 1329 تهران و فارغ التحصیل مدرسه عالی ترجمه بود و در پرونده کاری خود در دوبله آثاری نظیر «کارآگاه کاستر»، «ارتش سری»، «راه قدس» (امپراطور رم) و... حضور داشت.
صداپیشگی شخصیت‌هایی مانند: «بابا برقی»، «چهار دست» در کارتون «نیک و نیکو»، «سیاساکتی»، «داوود خطر» و «هومن»؛ زنده‌یاد باغی را در ذهن بسیاری از مخاطبان ماندگار کرده است.

* محسن یوسف‌بیک

شادروان «محسن یوسف‌بیک» بازیگر نقش «هشیار» در برنامه «هشیار و بیدار» در تاریخ 16 بهمن ماه درگذشت.
«محسن یوسف بیک» مجری و بازیگر سال‌های دهه 60 پیش از ظهر امروز پس از سپری کردن یک دوره بیماری درگذشت.
مرحوم «محسن یوسف‌بیک» در نقش «هشیار» همراه با علیرضا خمسه در نقش «بیدار» اجرای مسابقه «هشیار و بیدار» را برعهده داشتند که در زمان پخش خود، یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های ویژه کودکان و نوجوانان بود.
زنده‌یاد «محسن یوسف‌بیک» حضور در چند فیلم سینمایی و تلویزیونی را نیز در کارنامه هنری خود داشت.

* عباس امیری

زنده‌یاد «عباس امیری» در تاریخ 7 اسفند ماه در گذشت.

زنده یاد امیری متولد سال 1329 بود و فعالیت هنری خود را در سال 1364 با فیلم «آتش در زمستان» ساخته حسن هدایت آغاز کرد.

به گزارش فارس، زنده یاد امیری در آثار سینمایی و تلویزیونی بسیاری نظیر «حضرت یوسف» (1386)، «جایی در دوردست» (1384)، «سفر به هیدالو» (1384)، «به من نگاه کن» (1381)، «اثیری» (1380)، «تیک» (1380)، «قاعده بازی» (1376)، «هفت سنگ» (1376)، «اعتراف» (1375)، «روز شیطان» (1373)، «روز واقعه» (1373)، «دمرل» (1372)، «عصیان» (1372)،‌ «حمله خرچنگ‌ها» (1371)، «افسانه مه پلنگ» (1370)، «گرگ‌های گرسنه» (1370)، «عروس» (1369) ، «اُ - منفی» (1368)، تفنگ‌های سحرگاه (1367) و آتش در زمستان (1364) اشاره کرد.

یکی از نقش‌هایی که بیشتر از سایر نقش‌هایی که مرحوم «امیری» ایفا کرد و بیشتر در اذهان و خاطره‌ها ماند، نقش کاهن معبد آمون در مجموعه تاریخی «یوسف پیامبر(ع)» بود. زنده یاد «عباس امیری» به قدری در این نقش منفی قوی ظاهر شد که کمتر مخاطبی بود که با نقش کاهن معبد آمون ارتباط برقرار نکرده باشد و نسبت به این کاهن و کارهایش حس بدی نداشته باشد.
آخرین نقشی که از این بازیگر روی آنتن تلویزیون رفت، نقش «عامر بن مسعود» در مجموعه تلویزیونی «مختارنامه» به کارگردانی «داوود میرباقری» بود.


* مهری ودادیان

شادروان «مهری ودادیان» بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در تاریخ 10 اسفند ماه سال 1389 دارفانی را وداع گفت.
این بازیگر در سال 1315 چشم به جهان گشود و حضور در تلویزیون را از حدود سال های 1337 با اجرا در تئاتر و بازی در سینما را از سال 1346 با ایفای نقش کوتاهی در «آشیانه خورشید» آغاز کرد.
وی در سال‌های پایانی حیات مبتلا به بیماری‌های پارکینسون و آلزایمر شده بود.
«آتش بدون دود»، «دلیران تنگستان»، «پاییز صحرا»، «طالب»، «ماجراهای آقای خموشیان»، «برگ‌ریزان»، «آینه عبرت»، «بی‌گناهان» از جمله کارهای تلویزیونی این بازیگر بوده‌اند.
«گل‌های داودی»، «مدار بسته»، «گمشده»، «پدربزرگ»، «رابطه»، «بگذار زندگی کنم» ، «صعود»، «شکار»، «سایه‌های غم»، «عبور از غبار»، «افسانه آهن، «دلشدگان»، «مرد آفتابی»، «کمیته مجازات»، «معادله»، «عاشق» و «راننده تاکسی» از نقش‌آفرینی‌های سینمایی این بازیگر محسوب می‌شدند.
شهریور امسال شاه‌کرمی نماینده دفتر رییس جمهور از مرحومه «مهری ودادیان» در منزل وی عیادت کرد.

برگرفته شده از سایت چپق

قبل و بعد سونامی ژاپن را مقایسه کنید!!! حتما ببینید!!!

http://www.nytimes.com/interactive/2011/03/13/world/asia/satellite-photos-japan-before-and-after-tsunami.html?hp


اگر دوست دارید تاثیر زلزله و سونامی را در ژاپن ببینید به اینجا بروید و غلطک وسطی عکس ها را جابه جا کنید.


علاوه بر لینک بالا، لینک زیر را هم مشاهده بفرمایید.

http://www.liberation.fr/seisme-japon-mars-2011-avant-apres.html 


اتفاقی عجیب و خواندنی در زمان اجرای حکم اعدام

اتفاقی عجیب و خواندنی در زمان اجرای حکم اعدام
یادم می‌آید قبل از این‌که در سمت بازپرس مشغول به خدمت شوم، دادیار اظهارنظر دادسرای جنایی تهران بودم. در آن زمان پرونده‌های زیادی را مورد بررسی قرار می‌دادم و در جلسات دادگاه کیفری استان تهران هم حاضر می‌شدم. در یکی از این جلسات پسر نوجوانی به نام حامد مقابل یک باشگاه بدنسازی مرتکب قتل شده بود.

یادم می‌آید قبل از این‌که در سمت بازپرس مشغول به خدمت شوم، دادیار اظهارنظر دادسرای جنایی تهران بودم. در آن زمان پرونده‌های زیادی را مورد بررسی قرار می‌دادم و در جلسات دادگاه کیفری استان تهران هم حاضر می‌شدم. در یکی از این جلسات پسر نوجوانی به نام حامد مقابل یک باشگاه بدنسازی مرتکب قتل شده بود.

در دادگاه پسر نوجوان مدعی شد که در آن درگیری، چند نفر در آن میان چاقو داشته‌اند و ضارب او نبوده است. وی مدعی بود که اصلا ضربه‌ای وارد نکرده است.

ادعای این پسر در حالی بود که شاهدانی دیده بودند او به سینه مقتول ضربه زده است. علاوه بر گفته شاهدان، مدارک دیگری هم در پرونده بود که نشان می‌داد این نوجوان قاتل است با این‌که کسی دوست نداشت او اعدام شود اما با توجه به خواسته اولیای دم رای برقصاص صادر شد.

جلسات صلح و سازش زیادی هم برگزار شد اما نتیجه‌ای نداشت و این نوجوان پای چوبه دار رفت. اتفاقی که آن روز هنگام اجرای حکم افتاد جالب بود.

لحظاتی قبل از اعدام، حکم متوقف شد، زیرا پدر پسر نوجوان مدارکی را ارائه کرد که نشان می‌داد وکیل پسرش یک وکیل قلابی بوده است .

باتوجه به آنچه اتفاق افتاد، حکم باید متوقف می‌شد و مراحل قانونی دوباره از ابتدا شروع می‌شد .

اولیای دم آن شب به خانه برگشتند و حکم اجرا نشد. بعد از آن روز آن طور که پدر مجرم می‌گوید، بارها برای کسب رضایت سراغ اولیای دم رفت تا جان پسرش را ببخشند اما آنها حاضر نشدند این کار را بکنند.

اما نکته جالب این بود که پس از مدتی اولیای دم دیگر حاضر نشدند پسر نوجوان را قصاص کنند.

آنها با این اعتقاد که توقف اعدام، کار خدا بوده دیگر برای اجرای حکم پای چوبه دار نیامدند و این نوجوان هنوز زنده است.

فرد متخلف که خود را به عنوان وکیل معرفی کرده بود، تحت تعقیب قرار گرفت.

آن طور که پدر متهم می‌گفت از آنها مبالغ هنگفتی هم پول دریافت کرده بود و آنها بعد از پایان مراحل قضایی متوجه شدند که او یک وکیل قلابی است.

گاهی در پرونده‌ها اتفاقاتی رخ می‌دهد که اولیای دم را از قصاص منصرف می‌کند. خداوند هر چند فرموده در قصاص حیات است، اما در آیه بعد بر بخشش تاکید و همه را به صلح دعوت کرده است.

پیامبر نیز چنین گفته است و همیشه به گذشت و بخشش توصیه کرده است.

اتفاقی که در این پرونده افتاد هم بسیار عجیب بود و اولیای دم را هم تحت تاثیر قرار داد. ما به مردم توصیه می‌کنیم که در چنین مواردی از قصاص صرف‌نظر کنند، زیرا لذتی که در گذشت هست در انتقام نیست.

محمدرضا حیدری - بازپرس دادسرای جنایی تهران

اگرهمیشه از خستگی می نالید...

از شما خسته تر هم پیدا می شود !
قصه آدمهای همیشه خسته !
نام « سندرم خستگی مزمن »1 چند سالی است که در کتابهای پزشکی دیده می شود . 20 سال پیش هیچ پزشکی در هیچ جای دنیا این بیماری را نمی شناخت . بر خلاف بیشتر بیماری ها که «کشف » می شوند ، سندرم خستگی مزمن را در واقع پزشکان « اختراع » کردند ؛ البته نه به آن معنی که این بیماری ساخته ذهن پزشکان باشد ؛ سندرم خستگی مزمن وجود داشت و آنقدر هم شایع بود که پزشکان را در نقاط مختلف دنیا به فکر واداشت ؛ اما از آنجا که هیچ عاملی برای ایجاد آن شناخته نشد ( و هنوز هم نشده است )
نام آن را سندرم خستگی مزمن گذاشتند و بعد هم گروه های مختلفی از پزشکان سعی کردند درست ترین و دقیق ترین تعریف را برای آن پیدا کنند .

حتماً می دانید که واژه «سندرم »به معنای مجموعه ای از علایم است . پزشکان معمولاً وقتی این واژه را به کار می برند که مجموعه ای از علایم وجود داشته باشد ؛ اما نتوان همه آنها را به یک عامل بیماری زا نسبت داد . قصه سندرم خستگی مزمن هم همین است و البته این قصه، فقط عنوانش « خستگی » است ؛ اما به همین کلمه ختم نمی شود . مجموعه ای از علایم ، از درد عضلات و مفاصل گرفته تا سر درد و خستگی ، ذهنی همه و همه در طیف علایم این بیماری قرار می گیرند . «مزمن» بودن آن هم به این معناست که مجموعه همه علایمی که گفته شد ، فقط به چند روز منحصر نمی شود. بعضی از پزشکان می گویند علایم باید دست کم 6 هفته به طول بینجامد تا بشود تشخیص سندرم خستگی مزمن را برای بیماری مطرح کرد .

یک اسم جدید و عجیب و غریب برای خستگی !
سندرم خستگی مزمن ، بیش ازهر سن دیگری در نوجوانان و جوانان دیده می شود . سه چهارم بیماران هم مونث هستند . مطالعات مختلف درباره علت این بیماری ، احتمال ارتباط آن با یک عفونت ویروسی را مطرح کرده است: ویروسی به نام « اپشتین بار » که عامل ایجاد بیماری به نام « مونو کلئوز عفونی » هم هست . می گویند وقتی که آلودگی و عفونت ایجاد شده به وسیله این ویروس به صورت مزمن در بیاید ، سندرم خستگی مزمن ایجاد می شود ؛ اما هنوز این فرضیه به اثبات نرسیده است .
در واقع درباره سندرم خستگی مزمن هنوز هیچ چیز به اثبات نرسیده است. علت ، نامعلوم است. حتی تشخیص آن قطعی نیست و هیچ تست آزمایشگاهی هم وجود ندارد که بتواند بیماری را با قطعیت تأیید کند . با این وضعیت ، خیلی عجیب نیست که درمان مشخصی هم برای آن وجود نداشته باشد . باز هم مطالعات روی بیماران مبتلا به سندرم خستگی مزمن نشان داده است که بیشترین اشکال به سیستم عصبی بیماران بر می گردد . از آنجا که غدد درون ریز و سیستم ایمنی هم در این بیماری مشاهده می شود ، عده ای از پزشکان پیشنهاد کرده اند که نام این بیماری را به «اختلال عصبی . غددی . ایمنی »2تغییر دهند .این نام جدید اگر چه به اندازه نام قبلی ساده نیست ، اما دقیق تر و با مفهوم تر است و از طرف دیگر افراد مبتلا به این بیماری احساس بهتری نسبت به آن دارند . سندرم خستگی مزمن . این فکر را برای بیماران ایجاد می کند که دیگر هیچ وقت از شّر این علایم خلاص نمی شوند ؛ اما در حقیقت این طور نیست و درصد زیادی از بیماران بعد از گذشت چند ماه ، از شّر علایم سندرم خستگی مزمن راحت می شوند .

آیا شما مبتلا به خستگی مزمن هستید ؟
اگر شما چند وقتی است که 2-3 شیفت در روز کار می کنید و همیشه احساس خستگی می کنید و حسرت به دل یک استراحت طولانی هستید ، باید بدانید که خیلی ها مثل شما هستند ، اما نه شما و نه هیچکدام از آنهایی که مثل شما هستند ، مبتلا به این بیماری نیستید . سندرم خستگی مزمن ، اسمی است که خیلی از ما شاید از آن بدمان نیاید و حتی شاید به معنای لغوی درباره ما مصداق هم داشته باشد ؛ اما نباید فراموش کنیم که تعریف علمی این عبارت ، کمی پیچیده تر از آن است که ما فکر می کنیم . طبق یکی از رایج ترین تعاریف ، کسی مبتلا به سندرم خستگی مزمن است که :
1- دچار خستگی پایدار یا عود کننده ای باشد که از مدتی پیش شروع شده و باعث شده که توانایی فعالیت های روزانه فرد تا 50 در صد کاهش یابد . این خستگی دست کم باید6 هفته ادامه داشته باشد .

2- پزشک باید بیمار را بررسی کرده باشد و تمام بیماری هایی را که ممکن است علایمی شبیه این بیماری ایجاد کند را مردود دانسته باشد تا بتوان برای بیمار این تشخیص را داد. خیلی از بیماری های دیگر از قبیل عفونت ها ، بد خیمی ها ، بیماری های خود ایمنی ، بیمای های روانی ، بیماری های عصبی - عضلانی ، بیماری های هورمونی ، اعتیاد یا سوء مصرف مواد مخدر و حتی عوارض جانبی برخی داروها می تواند علایم مشابهی ایجاد کنند .

3- دست کم 6 مورد از موارد زیر باید در بیمار وجود داشته باشد :

الف) تب پایین و در حد زیر 5/38درجه یا لرز .

ب) گلو درد.

ج) غدد لنفاوی دردناک در ناحیه زیر بغل یا گردن .

د) ضعف عضلانی .

ه) درد یا احساس ناراحتی در عضلات .

و) خستگی طولانی ( مثلاً 24 ساعت ) و منتشر بعد از فعالیت ورزشی در فردی که سابقاً این فعالیت ورزشی در او باعث خستگی نمی شده است .

ز) درد مفاصل بدون علایم التهاب ( مثل تورم یا قرمزی ) .

ح) علایم روانی یا عصبی مثل فراموشی ، تحریک پذیری ، گیجی ، عدم توانایی در تمرکز فکری ، افسردگی .

ط) اختلالات خواب ( بی خوابی یا پر خوابی ).

ی) شروع خستگی و سایر علایم در عرض چند ساعت یا چند روز .

1. Chronic Fating Syndrome

2. Neuro Immune

3. Dysfunction Syndromes

یادداشت‌های مردی که زنش به سفر رفته بود

شنبه: زنم برای یک هفته به دیدن مادرش رفته و من و پسرم لحظاتی عالی را خواهیم گذراند. یک هفته تنها . عالیه. اول از همه باید یک برنامه هفتگی درست و حسابی تنظیم کنم. اینطوری میدونم که چه ساعتی باید از خواب بیدار بشم و چه مدتی را در رختخواب و چقدر وقت برای پختن غذا توی آشپزخانه صرف میکنم. همه چیز را به خوبی محاسبه کرده ام . وقت برای شستن ظرفها، مرتب کردن خانه و خرید کردن و همه روی کاغذ نوشته شده است. چقدر هم وقت آزاد برایم میماند. چرا زنها آنقدر از دست این کارهای جزیی و ساده شکایت دارند. درحالی که به این راحتی همه را میشود انجام داد . فقط به یک برنامه ریزی صحیح احتیاج است. یزاس شام هم من و پسرم استیک داریم. پس رومیزی قشنگی پهن کردم و بشقابهای قشنگی چیدم و شمع و یک دسته گل رز روی میز نهادم تا محیطی صمیمانه به وجود آورم. مدتها بود که آنقدر احساس راحتی نکرده بودم.
 

یکشنبه: باید تغییرات مختصری در برنامه ام بدهم. به پسرم متذکر شدم که هرروز جشن نمیگیرم و لازم هم نیست که آنقدر ظرف کثیف کنیم چون کسی که باید ظرفها را بشوید منم نه او! صبح منوجه شدم که آب پرتقال طبیعی چقدر زحمت دارد چون هربار باید آبمیوه گیری را شست بهتر این است که هر دو روز یکبار آب پرتقال بگیریم که ظرف کمنری بشویم.
 
دوشنبه: انگار کارهای خانه بیشتر از آنچه که پیش بینی کرده بودم وقت میگیرد. راه دیگری باید پیدا کنم. ازاین پس فقط غذاهای آماده مصرف میکنم. اینطوری وقت زیادی در آشپزخانه صرف نمیکنم. نباید که وقت آماده کردن و طبخ غذا بیش از زمانی باشد که صرف خوردن آن میکنیم. اما هنوز یک مشکل باقیست: اتاق خواب. مرتب کردن رختخواب خیلی پیچیده است. نمیدانم اصلا چرا باید هرروز تختخواب را مرتب کرد؟ درحالی که شب باز هم توی آن میخوابیم!!
 

سه شنبه: دیگر آب پرتقال نمیگیرم. میوه به این کوچکی و قشنگی چقدر همه جا را کثیف و نامرتب میکند! زنده باد آب پرتقالهای آماده و حاضری!! اصلا زنده باد همه غذاهای حاضری!
کشف اول: امروز بالاخره فهمیدم چه جوری از توی تخت بیرون بیایم بدون اینکه لحاف را به هم یزنم. اینطوری فقط صاف و مرتبش میکنم. البته با کمی تمرین خیلی زود یاد گرفتم. دیگر در تخت غلت هم نمیزنم.. پشتم کمی درد گرفته که با یک دوش آب گرم بهتر خواهد شد. ازاین پس هر روز صورتم را نمی تراشم و وقت گرانبهایم را هدر نمیدهم.
 
کشف دوم: ظرف شستن دارد دیوانه ام میکند.عجب کار بیخودی است! هربار بشقابهای تمیز را کثیف کنیم و بعد آن را بشوییم.
 
کشف سوم: فقط هفته ای یکبار جارو میزنم. برای صبحانه و شام هم سوسیس و کالباس می خوریم.
 
چهارشنبه: دیگر آب میوه نمی خوریم. بسته های آب میوه خیلی سنگینند و حملشان خیلی مشکل است.
 
کشف دیگر: خوردن سوسیس برای صبحانه عالیست. برای ظهر بد نیست اما برای شام دیگر از حلقم بیرون میزند. اگر مردی بیش از دو روز سوسیس بخورد احتمالا دچار تهوع خواهد شد!!
 
پنجشنبه: اصلا چرا باید موقع خوابیدن لباسم را بکنم در حالی که فردا صبح باز باید آن را بپوشم؟!!! ترجیح میدهم به جای زمانی که صرف این کار میکنم کمی استراحت کنم. از پتو هم دیگر استفاده نمیکنم تا تختم مرتب بماند.
پسرم همه جا را کثیف کرده . کلی دعوایش کردم .. آخر مگر من مستخدم هستم که هی باید جمع کنم و جارو بزنم؟ عجیب است ! این همان حرفهایی است که زنم گاهی میزند!
امروز دیگر باید ریشم را بتراشم .. اما اصلا دلم نمیخواهد . دیگر دارم عصبانی میشوم. برای صبحانه باید میز چید، چایی درست کرد، نان را خرد کرد. انجام همه این کارها دیوانه ام میکند.
برای راحتی کار دیگر شیر را با شیشه ، کره و پنیر را هم توی لفافش میخوریم و همه این کارها را هم کنار ظرفشویی انجام میدهیم. اینطوری دیگر جمع و جور کردن و میز چیدن هم نمیخواهد!
امروز لثه هایم کمی درد گرفته شاید برای اینکه میوه هم نمیخورم. چون ماشین ندارم و برایم خیلی مشکل است که میوه بخرم و به خانه بیاورم. امیدوارم که عفونت نکرده باشند. عصری زنم زنگ زد که آیا رختها رو شیشه ها را شسته ام؟ خنده عصبی سر دادم انگار که من وقت این کارها را داشتم!
توی حمام هم افتضاحی شده، لوله گرفته اما مهم نیست من که دیکر دوش نمیگیرم!
 
یک کشف جدید دیگر: من و پسرم با هم غذا میخوریم. آن هم سر یخچال! البته باید تند تند بخوریم چون در یخچال را که نمیشود مدت زیادی باز گذاشت.
 
جمعه: من و پسرم در تختمان مانده ایم تا تلویزیون نگاه کنیم. دیدن اینهمه تبلیغات مواد غذایی دهانمان را آب انداخته. با خستگی کمی غر و غر میکنیم. وقتش است که خودم را بشویم و ریشم را بتراشم و موهایم را شانه کنم و غذای بچه را آماده کنم و ظرفها را بشویم و جابه جا کنم، خرید کنم و بقیه کارها.... ولی واقعا قدرتش را ندارم. سرم گیج میرود و تار میبینم. حتی پسرم هم نایی ندارد. به تبعیت از غریزه مان به رستوران رفتیم و یک ساعتی را غذاهایی عالی و خوشمزه در ظروفی متعدد خوردیم. قبل از اینکه به هتل برویم و شب را در یک اتاق تمیز و مرتب بخوابیم، از خودم می پرسم آیا هرگز زنم به این راه حل فکر کرده بود؟

تست هوش


دوست دارم ببینم چقدر باهوشی ولی شیطونی نکنی جوابو نگاه کنی !!!!!!!!

 

 

در تصویر زیر پنج شکل برای شما مشخص شده و شما باید با کشف ارتباط منطقی بین این شکل ها، شکل ششم را حدس بزنید.

 

 

cid:1.2600737144@web52912.mail.re2.yahoo.com

 

 

 

پاسخ

 

 

È

 

 

 

È

 

 

 

È

 

 

 

 

È

 

 

 

È

 

 

 

È

 

 

 

È

 

 

 

È

 

 

 

 

È

 

 

 

È

 

 

 هر یک از شکل ها در حقیقت اعداد انگلیسی 1 تا 5 هستند که به صورت قرینه در کنار خود قرار گرفته اند . پس شکل ششم هم باید قرینه عدد 6 باشد که در کنار خود قرار گرفته است.


cid:2.2600737146@web52912.mail.re2.yahoo.com

سکته مغزی


 در یک گاردن پارتی خانم ژولی پایش به سنگی خوردوبا پشقاب غذا در دستش به زمین خورد، علت زمین خوردنش کفش جدیدش بود که هنوز به آن عادت نکرده بود. دوستان کمک کرده و او را از زمین بلند و بر نیمکتی نشاندند و جویای حالش شدند.جواب داد حالش خوب است وناراحتی ندارد.
 مهماندار پشقاب جدیدی با غذا به ایشان داد.
 خانم ژولی بعد از ظهر خوبی را به اتفاق دوستانش گذراند و بسیار راضی به اتفاق همسرش به خانه برگشت.  چند ساعت بعد همسر ژولی به دوستانی که در گاردن پارتی بودند تلفن کرد و اطلاع داد که
 ژولی را به بیمارستان برده اند.
 خانم ژولی در ساعت 18 همان روز در بیمارستان فوت کرد و پزشگان علت مرک را سکته مغزی
A..V.C (Accident vasculaire c?ébral  )تشخیص دادند.
 چند لحظه از وقت خود را به مطالبی که پیش می آیند معطوف کنید، شایدروزی شما با چنین اتفاقی
 برخورد کنید و بتوانید زندگی شخصی را نجات دهید.
 یک متخصص اعصاب (نرولوگ ) می گوید:
 بعد از یک ضربه مغزی که منجر به خون ریزی رگی در ناحیه مغز شده،اگر شخص ضربه دیده رادر زمانی کمتر از سه ساعت به بیمارستان برسانند، امکان بر طرف کردن حادثه و نجات شخص بسیار زیاد است. ولی همواره باید قادر به تشخیص حادثه  بود و این عمل بسیار ساده است.
 پزشک متخصص می گوید مهمترین وظیفه تشخیصحادثه خون ریزی مغزی است و بعد از تشخیص و قبل از سه ساعت باید شخص را به پزشک رساند.

 متخصص می گوید یک شاهد حادثه با آشنا بودن به علائم خون ریزی مغزی می تواند با سه سئوال ساده از مریض به سهولت او را نجات دهد.اگر در آن گاردن پارتی یک نفر سئوالهای زیر را از ژولی کرده بود حتما" ژولی زیبا و جوان  اکنون زنده بود..
 1 ــ از بیمار یا شخص ضربه مغزی خورده بخواهید به خندد.
 2 ــ از بیمار یا شخص ضربه خورده بخواهید دو دستش را بالا نگه دارد.
 3ــ از بیمار یا شخص ضربه خورده بخواهید یک جمله ساده را تکرار کند.
 مثلا" بگوید خورشید در آسمان بسیار خوب می درخشد.
 اگر بیمار یا شخص ضربه خورده قادر به انجام یکی از این کارها نباشد باید فوری اورژانس را خبر کرده و بیمار را به بیمارستان منتقل کرده و به مسئول مربوطه عدم اجرای یک یا چند اعمال فوق را اطلاع داده تا ایشان پزشک را در جریان گذارد.
 یک متخصص قلب و یا اعصاب می گوید اگر کسی این اطلاعات را دریافت کند و حداقل آنرا برای ده نفر دیگر اطلاع دهد،مطمئن باشد که در زندگی اش جان یک یا چند فرد را نجات داده است.
   سلامت و شاد و موفق باشید  در پناه یکتای بی همتا